سايتها
تهرانر
گنجور
خوابگرد
دوشنبه
آیسینما
تاریخ ایرانی
بنياد گلشيری
کتابهای من
نشر چشمه
چاپ اول، تابستان 87
چاپ پنجم، بهار 96
برنده تندیس بهترین مجموعه داستان اول نهمین دوره جایزه بنیاد گلشیری و لوح تقدیر هفتمین دوره جایزه ادبی اصفهان
----------
تابستان 83 نیز مجموعهای از هایکو وارههای من منتشر شد؛ به هرحال جوان بودم و خام و جاهل! چاپ اول آن کتاب سال 84 تمام شد اما دروغ چرا، امروز خیال میکنم مجموعه قابل دفاعی نیست و جز پنج یا شش قطعه، دیگر کارهای آن مجموعه را دوست ندارم. همین است که نامی از آن نمیآورم
هنر چگونه میتواند زندگی شما را دگرگون کند
April 12, 2018
کتاب سختی بود، از آنها که باید سرحوصله و با تمرکز بروی سراغشان و تازه میفهمی که در بهترین حالت هم نمیتوانی بیشتر از چند صفحه در روز پیش بروی. چند خط که میخوانی میرسی به یک عکس یا نقاشی و بعد هوس میکنی که عکسها و نقاشیها را...
+ ادامه
لينک مطلب | 7:17 PM
صید ماهی بزرگ
March 17, 2018
یک بار نزد رواندرمانگر رفتم. سرگرم کاری بودم که به عادتی در زندگیام بدل شده بود. پس با خودم گفتم، بهتر است بروم با رواندرمانگر حرف بزنم. وقتی وارد دفترش شدم از او پرسیدم، «فکر میکنی فرآیند درمان یه جورایی میتونه به خلاقیتم آسیب بزنه؟» و او جواب داد،...
+ ادامه
لينک مطلب | 11:36 PM
تصویر کامل جوندار!
February 25, 2018
این روایت هوشنگ ابتهاج از شهریاره؛ امروز هم که تولد استاده! خواستم فقط بگم تو این ادبیات حتی اگر ابتهاج باشی، باز ممکنه یک روزهایی بزنی تو کار حرفهای صد من یک غاز......
+ ادامه
لينک مطلب | 11:37 PM
نیمه تاریک ماه
February 24, 2018
برای آنها که داستانهای گلشیری را خواندهاند و جهان داستانی او را میشناسند، فتوحات گلشیری چیزی بیشتر از یک تجربه فرمی نیست؛ تجربه و کلاژی که لحظات آزاردهنده هم کم ندارد. تئاتر برای آنها که گلشیری و داستانهایش را نمیشناسند اما، بهگمانم، هیچ دستاوردی ندارد جز ارائه تصویری مشوش...
+ ادامه
لينک مطلب | 9:52 AM
معصوم پنجم
January 22, 2018
خبر انتشارش بهار آمده بود اما ظاهراً چند هفتهایست که در کتابفروشیها پخش شده. چاپ دوم معصوم پنجم حالا اینجاست، بعد از سی و هشت سال و به همت و لطف انتشارات نیلوفر. پینوشت: سید خوابگرد در کانالش تذکر داده که کتاب از تیر ماه توزیع شده؛ ممنونم....
+ ادامه
لينک مطلب | 9:29 PM
شاهنشاه
January 17, 2018
افسردگی در جان دوستانم نشسته. آنها فاجعهای قریبالوقوع را پیشبینی میکردند. آنها، یعنی روشنفکران، مثل همیشه با آغاز روزهای سخت داشتند نیرو و ایمانشان را از دست میدادند. غرق ترس و سرخوردگی بودند. آنها، که زمانی محال بود راهپیماییای را از دست بدهند، حالا دیگر کمکم از جمعیت میترسیدند....
+ ادامه
لينک مطلب | 10:13 PM
هوا را از من بگیر، ترایدنت را نه
January 13, 2018
- ترایدنت نه مهندس، تریدنت. - جان؟ - این آدامسها اسمش تریدنته. ولی شما همیشه میگی ترایدنت. شاگرد صمد به آدامسی که خریدهام اشاره میکند، با لبخند و شاید هم پوزخند. توی مغازه صمد حواسش به مشتریهاست تا کسی زیرآبی نرود و از سود صمد کم نشود. - میدونی...
+ ادامه
لينک مطلب | 10:15 PM
یکی این پایین تو را دوست دارد
January 7, 2018
اینجا موسسه خوانش است، چند دقیقه بعد از پایان مراسم رسمی جشن فارغالتحصیلی هنرجویان دوره اول مدرسه داستان خوانش. عکسهای دیگری هم حتماً منتشر میشوند؛ از مینا حسنی، وقتی از روزهای سخت رفته و از سرآغاز ماجرا و کیفیت همکاریاش با کاوه میگفت و از سر لطف نامی هم...
+ ادامه
لينک مطلب | 11:36 PM
مرگ مدام در فراسوی عشق
January 5, 2018
از همین پنجشنبه دومین دورهی کلاس تحلیل داستان کوتاه ایرانیام در مدرسه داستان خوانش شروع میشود. مثل ترم قبل، سعی میکنیم در حاشیهی تحلیل داستانهای درآغاز میرصادقی، دونامه خدایی، آوازی کوتاه برای پدربزرگ و دیگر باور نمیکنم و خیابانهای نیمهشب سناپور، عاشقیت در پاورقی محبعلی، کنیزو روانیپور، تمبر دهقان،...
+ ادامه
لينک مطلب | 9:48 PM
مرا به خاطرت نگه دار!
December 29, 2017
دوشنبه گذشته مراسم پایانی اولین دوره جایزه احمد محمود برگزار شد، باشکوه اما سرشار از حاشیه. جوایز به مجموعه داستانهای «همین امشب برگردیم» پیمان اسماعیلی و «بی باد، بی پارو» فریبا وفی و رمان «یک پرونده کهنه» رضا جولایی رسیدند و بد و بیراهها به برگزارکنندگان جایزه و منتقدانشان!...
+ ادامه
لينک مطلب | 9:23 PM
سقف کوتاه
December 24, 2017
به گمانم اگر نویسندهای را میشناسید، رفاقت و سلام و علیکی دارید و دلتان میخواهد کارش را بخوانید، منتظر کتاب امضاءشدهاش نمانید. برای امضاء گرفتن همیشه وقت هست. اگر فقط نیمی از آدمهایی که در معرفی خودشان از کلماتی مثل داستان و نویسنده و مترجم استفاده میکنند و در...
+ ادامه
لينک مطلب | 10:45 PM
نامه به سیمین
December 9, 2017
همان دو ماه پیش که کتاب را خواندم دلم میخواست بیایم اینجا و بگویم چه قدر ابراهیم گلستانِ این نامه دور است از ابراهیم گلستان داستان نویس و چهقدر این نامه پر است از حرف اضافه و پرگویی و به قول حضرت گلستان، پرت و پلا! خب، طرفداران حضرت...
+ ادامه
لينک مطلب | 10:14 PM
همین امشب برگردیم
December 4, 2017
این که «آدم گهی هستم» را نسیم میگفت. هر روز یا حداکثر یک روزدرمیان. حتی چندبار پیش زن ظفر گفته بود که دوست بودند و دوتایی باهم کلاس زبان میرفتند. ظفر میگفت: حواست را به زنت بده. اصلاً برگرد ایران.دارد از تنهایی میمیرد. ولی آدم گهی بودم. هستم. -...
+ ادامه
لينک مطلب | 10:14 PM
سوم شخص محدود به جیب
August 26, 2017
این چندخط، بخشی از حرفهای کورش اسدی درباره هوشنگ گلشیری است؛ در مجموعه تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران. شبیه این چند خط را گلشیری در مقدمه باغ در باغاش هم آورده و از اهمیت نظرگاه در داستان گفته است. هفتههاست میخواهم چند خطی درباره کارگاهها و کلاسهای داستاننویسی بنویسم...
+ ادامه
لينک مطلب | 9:38 AM
با من به جهنم بیا
یا
دوفیلم با یک بلیت
July 17, 2017
1. شنبه شب گفتوگو حسین دهباشی و علی فلاحیان را از سایت تاریخآنلاین دانلود کردم و دیدم. جایی آقای فلاحیان با اشاره به لزوم وجود «پوشش» برای کار اطلاعاتی ادعا میکند که تعداد زیادی از خبرنگاران از عوامل اطلاعاتیاند و با خنده اضافه میکند که اصولاً خبرنگاری که پولی...
+ ادامه
لينک مطلب | 9:30 AM
شنبه روز بدی بود
June 24, 2017
ما آدمهای فراموشکاری هستیم آقای اسدی؛ شاید حتی چند سال دیگر فراموش کنیم که شما در کدام روز و کجا تسلیم مرگ شدید. داستانهایتان اما هستند، دستکم تا وقتی کلمه باشد و ادبیات و اهلش....
+ ادامه
لينک مطلب | 8:29 PM
نهنگ این آب خرد
June 6, 2017
«به دوستی میگفتم مثل سیبی بودم که برای خودش میغلتید و میرفت، حالا یک گاز گنده ازش زدهاند، حالا لنگ میزند. کاریاش نمیشود کرد. آن قبلی نمیشود، آن بخش را کندهاند. یک بار سفر که رفته بود برایش نوشتم که زندگی بیتو در خانه مثل مرداب است، نیستی که...
+ ادامه
لينک مطلب | 8:50 AM
داستان یک استعفاء
June 1, 2017
اوایل فروردین، من به دلایلی از شورای سیاستگذاری مدرسه داستان خوانش (که یکترمش در موسسه بهاران گذشت و بعد از خروج خانم حسنی از بهاران، همراه ایشان به موسسه خوانش آمد) استعفاء دادم. آن زمان فقط آقای فولادینسب در جریان ماجرا قرار گرفتند. به دلایلی قضیه مسکوت ماند و...
+ ادامه
لينک مطلب | 11:24 AM
مرگبازی پنجم
April 15, 2017
بهمن ماه گذشته بود که از نشر چشمه تماس گرفتند و خبر دادند که مرگبازی در صف تجدید چاپ است؛ حالا چند روزی است که چاپ پنجم آن منتشر شده و حرفی نمیماند جز تشکر از دوستان نشر چشمه که بعد از این همه سال این کتاب را فراموش...
+ ادامه
لينک مطلب | 9:33 PM
حرکت در مه
April 7, 2017
توی این سالها، کتابهای زیادی درباره داستان کوتاه و رمان منتشر شده؛ برای کمک به آنهایی که دغدغهی نوشتن دارند یا آنهایی که دوست دارند از ساختار داستان بیشتر بدانند. حرکت در مه محمدحسن شهسواری هم ادامه دهنده راه همین کتابهاست. شهسواری سالها در کارگاهها و کلاسهای داستاننویسیاش با...
+ ادامه
لينک مطلب | 11:56 AM
فتحالله بینیاز
April 6, 2017
دیشب توی آرشیو کامپیوتر دنبال یکی از یادداشتهای قدیمیام میگشتم که رسیدم به یک نامه و یک یادداشت از آقای بینیاز و خب، دلم تنگ شد برای تواضع، جدیت، مهربانی و صداقت بیاندازهاش. روحش شاد. چهقدر جای خالیاش و جای خالی تواضع و صداقت و مهربانیاش این روزها به...
+ ادامه
لينک مطلب | 1:04 PM
خدای کشتار
March 7, 2017
بلیتش سخت و بعد از کلی پارتیبازی جور شد، همهی اینها اما به دیدنش میارزید. یک ستاره پسیانی عالی داشت و یک نوید محمدزاده بیرمق؛ مارال بنیآدم خوب اما پرنوسان بود و علی سرابی، برخلاف همیشه، معمولی. ماجرای اصلی اما به نظرم این است که نوید محمدزاده این روزها...
+ ادامه
لينک مطلب | 12:47 AM
جواد، بهروز، دونالد و دیگران
February 27, 2017
بیایید به حال و روز آقای افخمی فکر کنیم و به پیشبینیهای غلطش، به پول که هرکسی را میتواند به چنین جایی بکشاند و به آقای شمقدری که این هفته احتمالاً به هفت خواهد آمد و اسکار فروشنده را به لابی و از همه مهمتر، نامهی آقای احمدینژاد به...
+ ادامه
لينک مطلب | 9:12 AM
من از انتشار خیابانهای بی تو میترسم
December 17, 2016
«گنجشکها دانهچین دامنت بودند» مجموعهای از شعرها و طرحهای دوست خوبم مجتبی تقویزاد است که چند روزی است منتشر شده است. فارغ از اینکه مجتبی دوست من است و تبلیغ کتاب رفیق بنا بر نظر بیشتر علمای عرصهی فرهنگ از واجبات است، چند شعر و طرح در این مجموعه...
+ ادامه
لينک مطلب | 10:52 AM
دورهی تخصصی آموزش دانشهای داستانی
December 6, 2016
از روزی که کاوه فولادینسب طرح اولیه و ایدهی دورهی تخصصی آموزش دانشهای داستانی را با ما در میان گذاشت تا امروز که آخرین جلسه هماهنگی (یا به قول مهندس جماعت، کیکآف میتینگ) در دفتر موسسه بهاران و با حضور مینا حسنی، مدیریت این موسسه، برگزار شد چند ماه...
+ ادامه
لينک مطلب | 9:29 PM
میشود لطفاً ساکت باشی؟
October 16, 2016
فرقی نمیکند کجای این جهان باشید، احتمالاً برای شما هم پیش آمده که از شنیدن بهانهها و حرفهای خام و گندهگوییها و دفاعیات نسنجیده و عجولانه آدمهای سیاسی یا مدیران و وزیران و صاحبان قدرت و تریبون عصبانی بشوید و کلمات خاص و غیرقابل انتشاری را زیر لب تکرار کنید....
+ ادامه
لينک مطلب | 9:34 PM
منشور
August 23, 2016
برای من که سالها پیش «مترسک» کاوه یغمایی را دوست داشتم، «منشور» یک شکست ناامیدکننده است. آلبومی که بعد از این همه سال، همچنان گرفتار بزرگترین نقطه ضعف راک و هارد راک ایرانی است؛ ترانه! هرچهقدر عاشق راک و هارد راک باشی و هرچهقدر بخواهی به تلاش کاوه یغمایی...
+ ادامه
لينک مطلب | 9:45 PM
فرصت سوگواری
July 29, 2016
پاسخ بهمن کیارستمی به حرفهای دکتر نوبخت، رییس کمیسیون پزشکی مجلس، را که میخواندم، دیدم چهقدر بهمن کیارستمی و کلماتش روز به روز تندتر شدهاند. حال و روز او را البته هیچکس جز خودش نمیفهمد و درک نمیکند؛ اما خب، طولانی شدن ماجرای بررسی پروندهی پزشکی عباس کیارستمی و...
+ ادامه
لينک مطلب | 11:36 AM
دروغ و دیگر هیچ
July 16, 2016
وسط خبرهای کودتای ترکیه و دعوای پزشکان و سینماگران بد نیست اگر حواستان به شاهکار آقای تناولی و اطرافیانش در دروغگویی و وارونه جلوه دادن حقیقت و تبدیل یک مسالهی شخصی و دعوای خصوصی به یک پرونده سیاسی و امنیتی هم باشد. غولها یکی یکی سقوط میکنند و این خبر...
+ ادامه
لينک مطلب | 8:52 PM
سرگذشت یک غریق
July 15, 2016
حالا که فکرش را میکنم، به این نتیجه میرسم که ما، یعنی من و همهی آن چند صد دانشآموز دیگر نوبتِ صبحِ دبستان دکتر محمود افشار که یک روز زمستانی معمولی مثل هر روز از مینیبوسها و سرویسهای مدرسه پیاده شدیم، به آقای عرب (که صاحب همهی آن مینیبوسها...
+ ادامه
لينک مطلب | 8:40 PM
و بگو ماهیها حوضشان بیآب است
July 10, 2016
1. لازم نیست حتماً همهی آثار نویسنده یا فیلم سازی را مرور کرده باشی تا از کیفیت خودش و کارهایش مطمئن بشوی. گاهی، کنار هم گذاشتن چند کلمهی ساده، در یک مراسم سوگواری هم، نشان میدهد که آن آدم، چهقدر بالاتر از آدمهای دور و برش ایستاده است. اصغر...
+ ادامه
لينک مطلب | 3:55 PM
روایت
July 9, 2016
تا پیش از شمارهی 7 مجلهی روایت (ویژه ی مراکز خرید) من فقط یک گفتوگو و چند روایت شخصی از شمارهی «دانشگاه» مجله را خوانده بودم. وسط تعطیلات عید بود که سینا (از نوع دادخواه) زنگ زد و خواست که قراری بگذاریم. نشستیم توی کافه آپآرتمان و بعد از...
+ ادامه
لينک مطلب | 9:01 PM
نظریهی ادبی!
July 2, 2016
شما مختارید باور نکنید، میتوانید حتی به من بخندید، اما من واقعاً فکر میکنم تنها چیزی که میتواند یک رمان (و نه یک داستان کوتاه) را از معمولی بودن نجات بدهد و به قله نزدیکاش کند، دوست داشتن است. آن پشت، یک شوری، اشتیاقی، بیم و امید مطلقی باید...
+ ادامه
لينک مطلب | 10:14 PM
یک رمان و چند حاشیه
June 26, 2016
یک. پنجم خرداد، به بهانهی انتشار رمان «هشت و چهل و چهار» کاوه فولادینسب جلسهای در کانون معماران معاصر با حضور بابک شکوفی، کاوه، من و تعدادی از دوستان و علاقمندان به معماری و ادبیات برگزار شد. عنوان جلسه «معماری و ادبیات در ایران، صحنهی صامت» بود و همان...
+ ادامه
لينک مطلب | 6:32 PM
یاد آر ز شمع مرده یاد آر
May 30, 2016
توی آخرین تالار موزه دفاع مقدس، دیواری هست پر از تابلوهای آبی؛ تابلوهای آبی کوچهها و خیابانهایی که تمام سهم شهدای جنگ از جنگ و شهادتشان است؛ امیریان، صاحبفرد، امینی، مالکی، اسکندری، وطنپور و... میان این تابلوها، روی همین دیوار، تابلوهای دیگری هم هست؛ تابلوهایی که به یادمان میآورد...
+ ادامه
لينک مطلب | 10:24 PM
چشمها
May 7, 2016
دوستان «کتاب هفته خبر» پرسیده بودند خواندن کدام کتاب باعث شد میل نوشتن در شما بیدار شود. آنچه در ادامه میآید پاسخ من به دوستان است که در صدمین شماره «کتاب هفته خبر» منتشر شده است. ----- وقتی از تاثیرگذاری حرف میزنیم، به گمانم باید حتماً سری به سالها...
+ ادامه
لينک مطلب | 8:40 PM
دریای خون
March 16, 2016
میخواستم از میوه فروشی محل پرتقال توسرخ بخرم، نوشته بود «دریای خون، کیلویی 3500 تومان»؛ فکر کردم حالا که به لطف این موسسات آموزشی هرکسی، یک جایی کلاس و دورهای گرفته و سرگرم تدریس یک چیزی است، دست این بندهی خدا را هم یک جا بند کنیم. حیف است...
+ ادامه
لينک مطلب | 5:56 PM
مراقب خودتان باشید آقای سرآشپز
February 18, 2016
فرض کنید همین شنبه صبح بیدار میشوید و میبینید که خبر اول همهی سایتهای خبری و کانالهای تلگرام و صفحات مجازی اعترافات سرآشپز یکی از رستورانهای معروف تهران است. آقای سرآشپز ساعت هشت صبح روز شنبه در میدان ونک، ابتدای خیابان ملاصدرا ایستاده و فریاد زده است که «های...
+ ادامه
لينک مطلب | 7:51 PM
حرف حساب
January 11, 2016
مشکل نشر در ایران کمبود کاغذ نیست، کمبود شعور و کمبود میل به خواندن و فهمیدن است. شعور و فهم درست هم نزد نویسندههای احتمالی و هم در حیطهی خوانندهها. «ابراهیم گلستان- از روزگار رفته (چهره به چهره با ابراهیم گلستان)- نشر ثالث»...
+ ادامه
لينک مطلب | 9:08 PM
خلصنا
January 9, 2016
بعضیها هم هستند که خیلی خوبند؛ نه نژادپرستند، نه احمق و کودن و ابله، نه فریبخورده، نه دزد، نه سادهلوح، نه بیسواد، نه خودفروخته، نه عقدهای، نه عقبافتاده، نه منفعت طلب، نه شارلاتان، نه ضد زن، نه ضد مرد، نه دروغگو. حالا کارشان چیست این مظاهر پاکی و درستی،...
+ ادامه
لينک مطلب | 12:12 AM
از روزها و کتابها
January 4, 2016
اینجوری که ابراهیم گلستان در گفت و گو با حسن فیاد (در کتاب «از روزگار رفته»، نشر ثالث) درباره نجف دریابندری حرف زده، عادل الجبیر این چند روز دربارهی ایران و دولتمردانش حرف نزده. حسن فیاد هم که در نقش بحرین و سودان در پیشگاه عربستان ظاهر شده! از...
+ ادامه
لينک مطلب | 11:14 PM
خواب تلخ
December 12, 2015
بعد از «آتشکار» که با هزار و یک شرط از محاق بیرون آمد و اکران شد، «خواب تلخ» دومین فیلم اکران شدهی «محسن امیریوسفی» است؛ فیلمی با جزییات، شوخیها و فضاسازیهای بسیار هوشمندانه و یک اسفندیار فوقالعاده. فیلمی که پس از دوازده سال توقیف چند روزیست اکران شده، همچنان...
+ ادامه
لينک مطلب | 12:06 PM
فلان فلان شدگی
November 26, 2015
دیشب بعد از چند ماه بیخبری زنگ زدم به یکی از دوستان ادبیاتی که حالی بپرسم. خیلی وقت است که کلاً کنار کشیدهام از اهل ادبیات و جمعها و جلساتشان. دلش پر بود و حسابی شاکی بود از جماعت و دعواهایشان. در جواب «چه خبر؟» من، بیست دقیقهای یک...
+ ادامه
لينک مطلب | 8:22 PM
وقت خوب مصائب
November 9, 2015
بامزه بازی و خلاقیت سایتهای خبری رسمی فارسی هم از وقتی سریال معمای شاه شروع شده به اوج رسیده است. یکی تیتر میزند «مصاحبه محمرضا شاه با شبکه خبر»، آن یکی هم مینویسد «شاه پهلوی به زودی حاکم ایران میشود»؛ همه هم در ستون «اخبار داغ» و «پر بازدیدها»...
+ ادامه
لينک مطلب | 9:04 AM
رخت در ورطه
November 1, 2015
اگر دیدید دو نفر اینجا یا توی هر شبکهی مجازی دیگری، خیلی تابلو و مقابل چشمان شما و دیگران قربان صدقه هم میروند، فرت و فرت ماچ برای هم میفرستند یا خاطرات مشترکشان را مرور میکنند، قبل از هرگونه تحلیلی چند ثانیه صبر کنید. سری به گذشتهی این آدمها...
+ ادامه
لينک مطلب | 7:04 PM
تار میشوی پشت حلقههای اشک
October 5, 2015
توی ادبیاتی که بیماری، حسادت، حرف مفت و نکبت سر تاپایش را گرفته، فتحالله بینیاز، فتح الله بینیاز مهربان، غریب بود و یگانه. حیف....حیف... - پنجشنبه، ساعت 13 تا 14:30، مسجد نور....
+ ادامه
لينک مطلب | 8:28 PM
نوبت شما
September 27, 2015
موضوع برنامهی امشب «نوبت شما» بیبیسی فارسی، استندآپ کمدی و برنامهی خندوانه بود. «مریم زهدی»، یکی از دو مجری برنامه، تمام مدت «جناب خان» را «جناب ِ خان» خواند و این یعنی خانم مجری پیش از آغاز نوبت شما حتی به خودش زحمت نداده تا به تماشای یک قسمت...
+ ادامه
لينک مطلب | 9:17 PM
True Detective
August 11, 2015
جدی میپرسم، اگر فصل دوم «ترو دیتکتیو» را «محسن شاهمحمدی» میساخت فرقی میکرد با این چیزی که الان پخش میشود؟ آدم با سریال هم رودربایستی داشته باشد و هر هفته به زور دنبالش کند نوبر است به خدا!...
+ ادامه
لينک مطلب | 11:14 AM
طبقهی متوسط (2)
June 30, 2015
توی باشگاه یکی هست که چند ماه پیش چند میلیونی پول داده و یکی از همین ماشینهای چینی را برای پسرش خریده. داستان اما این است که حرف اول و آخر این برادرمان از فردای روز خرید شد نتیجهی مذاکرات، که «نکند اینها به نتیجه برسند و قیمت ماشین...
+ ادامه
لينک مطلب | 9:38 PM
True Detective
June 22, 2015
فصل دوم؟ برای شروع بد نبود، اما باید منتظر ماند و دید با این همه بازیگر و با این کالین فارل در هم شکسته و خسته میتواند خودش را از زیر سایه فصل اول بیرون بکشد یا نه....
+ ادامه
لينک مطلب | 11:50 PM
فراموشی
June 19, 2015
دیروز بعد از سالها راه افتادم توی کوچه پس کوچههای انقلاب و به کتابفروشیهای کوچک و بزرگ سرک کشیدم. بعد یکجا به خودم آمدم و دیدم که این فروشگاههای شهرکتاب چه بلایی سرمان آوردهاند و ما را از چه لذتی محروم کردهاند. به لطف آنها، تنبل شدهایم و بیحوصله...
+ ادامه
لينک مطلب | 2:16 PM
سینماهای من
June 12, 2015
«سینماهای من» بیتردید ضعیفترین نمایش رحمانیان در دورهی کاری جدیدش است؛ دیالوگهای گل درشت و شعاریاش توی ذوق میزند، خاطرهبازی سهم خیلی چیزهای دیگر را در نمایشنامه گرفته و احسان کرمیاش مثل یک وصلهی ناجور ناامید کننده است. با همهی اینها اما یک «فرشته حسینی» غافلگیر کننده و دوست...
+ ادامه
لينک مطلب | 11:01 AM
شهر من بخند!
May 23, 2015
آلبوم جدید پالت مثل زندگی مشترک است؛ مشکلات و چیزهای آزاردهندهی اولاش را که تاب بیاوری، لحظات دوست داشتنیاش هم از راه میرسند. و البته، دوران مجردی چیز دیگری است!...
+ ادامه
لينک مطلب | 9:02 PM
گذر از آبی روزها
May 16, 2015
من هیچ وقت استعداد نقاشی نداشتم، همهی چیزهایی که از نقاشی میدانم هم محدود میشود به سه چهار کتابی که دربارهی سبکها و تاریخچهی نقاشی و چگونه با نقاشی روبهرو شویم و چیزهایی مثل این خواندهام. خلاصه اینکه، برخورد من با نقاشی به احتمال بسیار زیاد برخوردی است کاملاً...
+ ادامه
لينک مطلب | 8:10 PM
آخرین نامه
March 27, 2015
اتفاقی که امروز و بعد از تمام شدن نمایش «آخرین نامه» در سالن باران افتاد این بود؛ همهی سالن به جز چند نفر از جایشان بلند شدند، با تمام وجود بازیگران را تشویق کردند و راضی به خانههایشان برگشتند. بعضیهایشان هم حتی آنقدر خندیده بودند - مثل دو دختری...
+ ادامه
لينک مطلب | 10:28 PM
Whiplash
February 20, 2015
شلاق (Whiplash) از فیلمهای خوب 2014 بود؛ یکی از آن فیلمهایی که یکبار دیدناش در سینما واجب است. فردا، شنبه، ساعت هفت، فیلم را در سینماتک کورش نمایش میدهند....
+ ادامه
لينک مطلب | 12:52 PM
...
February 4, 2015
یاد دارم در ایام پیشین که من و دوستی چون دو بادام مغز در پوستی صحبت داشتیم ناگاه اتفاق مغیب افتاد پس از مدتی که باز آمد عتاب آغاز کرد که درین مدت قاصدی نفرستادی گفتم دریغ آمدم که دیده قاصد به جمال تو روشن گردد و من محروم....
+ ادامه
لينک مطلب | 9:48 AM
سینماتک
January 22, 2015
شما را توصیه میکنم به تقوا، نیکی به پدر و مادر و حضور در سینماتک کوروش؛ یکشنبه «نجات سرباز رایان» اسپیلبرگ را نمایش میدهند، دوشنبه «تلالو» کوبریک، چهارشنبه Inception نولان و پنجشنبه «جن گیر» فردکین را. فکر میکنم استفاده از پوشک ایزی لایف هم در روزهای یکشنبه و پنجشنبه...
+ ادامه
لينک مطلب | 8:53 PM
پیش از انتشار
January 2, 2015
هیچچیز بدتر از این نیست که نتوانی دربارهی رمانی که دوستش داشتهای، دوستش داری، با کسی حرف بزنی. و هیچچیز نمیتواند مثل خواندن یک رمان دوست داشتنی، وسوسهی نوشتن را در آدم بیدار کند....
+ ادامه
لينک مطلب | 10:53 PM
ماکیاولیسم ادبی
December 13, 2014
یک سری از دوستان نویسنده هم هستند - طبعن آقا - که از کتابهای چاپ شدهشان به عنوان ژتون شهرنو استفاده میکنند....
+ ادامه
لينک مطلب | 2:04 PM
در دانشگاه تهران اتفاق افتاد
December 12, 2014
- بسیار خوشحالم که، بسیار خوشخالم که دارم توهین میکنم. برای این که (تشویق تعدادی از حاضران در جلسه) برای اینکه این ملت نشون داده که باید بهش توهین بشه تا بعد بره بفهمه... «یوسف اباذری- دانشگاه تهران» یادتان باشد یک روزی، یک روزی که آدمها اینقدر خشمگین و...
+ ادامه
لينک مطلب | 8:32 PM
صدای آهستهی برف
November 11, 2014
از نتایج دوران ریاست جمهوری بعضیها، یکی هم افزایش اعتماد به نفس عمومی بود؛ از یک جایی به بعد، بعضی آدمها، فارغ از میزان تحصیلات، تجربهی کاری، توانایی و داشتههایشان، به این نتیجه رسیدند که میتوانند به سادگی رئیس جمهور یا وزیر یک کشور شوند. استدلالشان هم در نهایت...
+ ادامه
لينک مطلب | 9:02 AM
دلخوشی
November 1, 2014
جایی هست در «بالاخره این زندگی مال کیه؟» که هندرسون خواب میبیند؛ خواب میبیند که نشسته لبهی تخت و با دستهایش ضرب گرفته روی پاهایش. همهي آنچه بعد از این میگذرد - تا زمان بیدار شدن هندرسون- از موسیقی گرفته تا حرکت بازیگران، یکی از درخشانترین لحظات این نمایش...
+ ادامه
لينک مطلب | 9:31 PM
و خدا نوید محمدزاده را آفرید
October 31, 2014
«بلخره این زندگی مال کیه»، تماشایی بود و لذت بخش. اگر ندیدهایدش دست بجنبانید که سه چهار اجرای دیگر بیشتر ندارد. تماشاخانه ایرانشهر چند روزی تعطیل است اما بلیت روزهای هجدهم، نوزدهم و بیستم را از الان گذاشتهاند برای فروش....
+ ادامه
لينک مطلب | 12:36 AM
ده نکته دربارهی دهگانهی منفور این روزها
September 18, 2014
1. من بازی را دوست دارم. خیال میکنم بازی - هرچهقدر هم که کلیشهای، تکراری یا بیمزه باشد - فرصت یگانهای است برای دیدن روی حقیقی آدمها و ظرافتهایی که گاه تلاش میکنند پنهان کنند و بعضی وقتها هم جور دیگری نمایشاش میدهند. فارغ از آن فرصتی است برای...
+ ادامه
لينک مطلب | 10:04 PM
ترانههای محلی
August 29, 2014
بعد از «ترانههای قدیمی» و «در روزهای آخر اسفند»، و حالا بعد از دیدن «ترانههای محلی» محمد رحمانیان دیگر میشود گفت که آقای کارگردان خوب میداند که با فرمول تازهاش چه کند. یک جور تئاتر تجاری خوش ساخت و خوش آب و رنگ که تاثیرگذار است و نیمنگاهی هم...
+ ادامه
لينک مطلب | 11:10 AM
رونوشت به خودم، و همهی رفقای داستاننویس
August 1, 2014
قرار گرفتن در صف جلوی ادبیات کار آسانی نیست. تا در این صف قرار بگیری همه تو را هل میدهند، عقبت میاندازند تا جلو نروی، اما وقتی در صف جلو قرار گرفتی همه به تو تعارف میکنند، همه همدیگر را خبر میکنند. یک نمونه بگویم. «فرج سرکوهی» از کتاب...
+ ادامه
لينک مطلب | 11:53 PM
هیولاخوانی
July 15, 2014
بله، هیولاخوانی کار تر و تمیزی است، با طراحی صحنه و نورپردازی خوب و متنی متوسط. متنی که دست روی جای دردناکی گذاشته، اما از یکجایی به بعد میافتد در دام انتقام و عقدهگشایی و شعارهای گلدرشت. مهمترین مسالهی من با نمایش یعقوبی اما چیز دیگری است؛ وقتی در...
+ ادامه
لينک مطلب | 7:39 PM
متشکریم آقای کیروش
June 17, 2014
آدمهای عجیبی هستیم؛ عادت کردهایم به تحقیر شدن و پشت بندش مرثیهخوانی و دنبال مقصر گشتن، فرقی هم نمیکند کجا؛ توی خیابان و مدرسه، وقت رانندگی یا با هزار و یک بهانهی دیگر. شاید برای همین است که وقتی یکی پیدا میشود و در فوتبالی که سالهاست ساختار دفاعیاش...
+ ادامه
لينک مطلب | 9:49 AM
وقت خوب مصائب
May 23, 2014
روزگار بهتری داشتیم؛ جنگ بود، صف و کوپن بود، کوچهها یکی یکی سیاهپوش و حجلهدار میشدند، مادرها یکی یکی داغدار، اما حالمان انگار بهتر از این روزها بود؛ راحتتر و بیشتر میخندیدیم. با صبح جمعه با شما یا به کفشهای میرزا نوروز. میگفتند از خساستاش است که دل از...
+ ادامه
لينک مطلب | 1:05 PM
برای کلاه آهنی ها
May 21, 2014
تماشاخانه مشایخی بزرگ نیست، ظرفیت اش شاید به پنجاه نفر هم نرسد، اجرای «برای کلاه آهنی ها» هم فقط تا چند روز دیگر ادامه دارد؛ پس اگر نمی خواهید یکی از ضد جنگ های خوب این چند سال از کف تان برود، بجنبید، لطفاً!...
+ ادامه
لينک مطلب | 1:13 PM
پریما دبل شعور
April 13, 2014
مردم تالار وحدت را پر کردهاند، رهبر ارکستر روی سن میآید و آماده میشود؛ درست پیش از آغاز اجرا، آقایی توی یکی از بالکنها، بستنی پریما دبل چاکلتاش را گاز میزند. صدا توی تالار میپیچد. رهبر ارکستر به مرد نگاه میکند میگوید: «پریما دبل چاکلت». مرد از صندلیاش بلند...
+ ادامه
لينک مطلب | 5:04 PM
خوشبختی
April 10, 2014
اساسیترین آرزوی انسان ضعیف پایان گرفتن جنگی است که در وجودش برپاست و عین وجود اوست. خوشبختی در نظرش، درست مثل یک داروی آرامبخش و شیوهی تفکر آرامبخش در اساس چیزی نیست جز آسودگی و بی دردسری و سیرابشدگی، و آن یگانگی واقعی با خویش... اما اگر ناهمسازی و...
+ ادامه
لينک مطلب | 3:07 PM
این روزها
January 9, 2014
یک جوری شده، نه به تعریف و تمجیدها از یک کتاب میشود اعتماد کرد، نه به فحشهایی که به آن میدهند؛ بس که همه چیز یا رنگ نان قرض دادن گرفته یا بوی بخل و حسد و دشمنی. حالا، چه میشود کرد؟...
+ ادامه
منع خشونت علیه...؟
November 27, 2013
خشونت، جنسیت نمیشناسد؛ هیچ ظلم تاریخی و ریشهداری هم نمیتواند و نباید توجیهاش کند. کتک زدن، فحاشی، تحمیل نظر خود، فریاد زدن، شک داشتن به دیگری، آزار دادن و...همه مصداق خشونتاند و مذموم؛ ربطی هم به جنسیت یا ضعیف و قوی بودن طرفهای درگیر ندارند. اگر این را یاد...
+ ادامه
لينک مطلب | 8:50 AM
چیزهایی هست که نمیدانی
October 12, 2013
شماره 63 هفتهنامهی آسمان پروندهی تقریباً مفصل و جامعی دارد دربارهی حذف ممیزی پیش از چاپ، نامهی معروف این روزها و حاشیههایش؛ با یادداشتهایی از مهدی یزدانیخرم، علیرضا غلامی، یوسف انصاری، علی اصغر سیدآبادی، شهریار عباسی، اصغر نوری و من. خوبی این یادداشتها هم این است که همه، خیلی صریح...
+ ادامه
لينک مطلب | 10:13 PM
قهرمانها به خانه نمیرسند
October 2, 2013
بهانهی این چند خط، این یادداشت محمدحسن شهسواری است. یک. فروردین هشتاد و هشت، من به خاطر بخشهایی از مجموعه داستان تازه منتشر شدهام، به دادسرای کارکنان دولت احضار شدم. شاکی یک خودروساز دولتی بود که یکی از تولیداتاش در یکی از داستانهای من آتش میگرفت. اوایل اسفند هشتاد...
+ ادامه
پل چوبی
August 31, 2013
این پاراگراف را اسفند نود، وسط ستون هفتگیام در روزنامهی اعتماد، دربارهی «پل چوبی» نوشته بودم. فکر کردم شاید بازنشرش، حالا که فیلم خسرو نقیبی و مهدی کرمپور اکران شده، بد نباشد. به خسرو تبریک میگویم و امیدوارم روزهای بهتری در انتظار او و سینمای ایران باشند. دروغ چرا،...
+ ادامه
لينک مطلب | 9:40 PM
شمایل لرزان یک ابرقهرمان
August 27, 2013
بازگشت قهرمان؛ این همان چیزی است که اولین ماتریکس برادران واچوفسکی از نئو برایمان میسازد؛ یک ابرقهرمان شکستناپذیر کلاسیک که قرار است منجی باشد برای آدمها و با معجزهاش آنها را از مصیبت ماشینها و دنیای جعلی و ساختگی ماتریکس نجات دهد. ماتریکس دوم اما خیلی زود به یادمان...
+ ادامه
لينک مطلب | 8:36 PM
گذشته
June 20, 2013
«گذشته»، برای آنهایی که سینمای فرهادی را دنبال کردهاند، فیلم غافلگیرکنندهای نیست؛ یک فیلم معمولی، با چند سکانس درخشان و ریتمی که گاه ملال آور میشود. به گمانم اصغر فرهادی، بعد از این، باید در فکر ساختن و روایت جهان دیگری باشد....
+ ادامه
لينک مطلب | 9:48 AM
اینجا تهران است
February 6, 2013
قرارمان این بود - هست - که برای رسیدن به یک رابطهی برابر تلاش کنیم؛ رابطهای که چندان شبیه رابطههای دیگر نباشد. قرار نبود - نیست - یکی پول بیاورد و خرجی بدهد و دیگری بپزد و بشوید. توی فکر یک توافق شناور بودیم - هستیم - یک چیزی...
+ ادامه
نظرها (28) |
لينک مطلب | 7:32 PM
...
January 10, 2013
نابرابری، کمر رابطه را میشکند؛ حالا میخواهد ریشه در قوانین ناعادلانهی جامعه داشته باشد، در عادتهای هر روزه یا در دوست داشتن و نشان دادناش. رابطههای صفر و یکی دیر یا زود تمام میشوند؛ این قانون دنیای صفرها و یکهاست. هیچ یکی برای همیشه یک نمیماند....
+ ادامه
لينک مطلب | 1:42 PM
کشتار با اره برقی در بلوار فردوس
December 26, 2012
کتابها و کتابخانهی شخصی برای خیلیها مفهومی ندارد؛ آدمهای زیادی هستند که عشق به کتاب را مسخره و بیمعنی میدانند. وقتی میگویم «آدمهای زیادی» منظورم اتفاقا مردم کوچه و بازار نیست، از کتابخوانهایی حرف میزنم که برایشان مهم نیست هر کتاب چه جایگاهی در ذهن خریدارش دارد و کی...
+ ادامه
لينک مطلب | 9:15 AM
خیالبافیهای وقت سفر
December 8, 2012
توی جادهی سرچشمه به کرمان، پل کوچکی هست به نام پل عباس معروفی؛ راهدار شهید عباس معروفی. نمیدانم چند سال باید بگذرد که دشمنی بعضی از آدمهای سیاسی با ادبیات و اهلاش جایاش را به صلح بدهد و یک جایی، یک گوشهای از این کشور، خیابانی داشته باشیم به...
+ ادامه
لينک مطلب | 10:58 PM
دیوار چهارم
October 6, 2012
هنر کُشنده است... «امیررضا کوهستانی»...
+ ادامه
لينک مطلب | 8:54 AM
بختک
September 8, 2012
اما که چی؟ وقتی آدم پانزده سال همهاش خواب باشد و همهاش فکر کند باید برود، باید بپرسد و نتواند حتی قدم از قدم بردارد، نتواند حتی اصغرش را صدا کند، من چه کار میتوانم بکنم؟ چه کار میشود کرد وقتی آنطور نشسته است روی لبهی سرد و سنگی...
+ ادامه
لينک مطلب | 9:22 PM
و این حکایت گورکنیست
که صدای کلنگی را مدام
از سمت چپ سینهاش میشنود
August 24, 2012
توی اتاقم کتابخانهی کوچکی دارم، مخصوص کتابها و فیلمها و سریالهای محبوبم؛ آنهایی که همیشه باید دم دست باشند و در دسترس. از سریالهای «فرندز»، «کلیفورنیکیشن» و «گریز آناتومی» تا « سفر به انتهای شب» سلین، «شب مادر» ونهگات، «روح پراگ» کلیما، «سمفونی مردگان» معروفی، مجموعه اشعار شاملو، دیوان...
+ ادامه
لينک مطلب | 2:02 PM
پنجاه و دو درصد محمد یعقوبی
August 14, 2012
33 درصد نیل سایمون را ببینید؛ فارغ از پایان بندی ناامیدکننده اش کار بدی نیست در کل. آن پانزده درصد باقیمانده را هم بگذارید به حساب همان پایان بندی بد، که نه کار نیل سایمون است و نه از جنس نمایشنامه های محمد یعقوبی....
+ ادامه
لينک مطلب | 10:14 AM
یک توضیح
July 10, 2012
خبرگزاری مهر لطف کرده و خبر سیزدهمین نشست ادبی هفت اقلیم را منتشر کرده است. دستشان درد نکند، همین که به این جلسات توجه می کنند، عالی است و یک دنیا ارزش دارد؛ اشکال کار فقط اینجاست که ظاهرا دوستان حرف های یک نفر دیگر و در یک جلسه...
+ ادامه
لينک مطلب | 4:17 PM
غلط ننویسیم
July 2, 2012
یک وقتهایی آدم چیزهایی را نمیداند، حواساش نیست یا آنقدر سرگرم جزییات - به نظر خودش - مهمتری است که از بعضی چیزها غافل میشود؛ اینطور وقتها یکی باید پیدا شود و به آدم بگوید که فلانی، «دهانت بو میدهد»، «بوی عرقت دارد خفهمان میکند»، «تند و توهینآمیز حرف...
+ ادامه
لينک مطلب | 9:18 PM
یکی این پایین تو را دوست دارد
June 27, 2012
سهشنبهی پیش، من هم یکی از صدهزارنفری بودم که بعد از بازی ایران و قطر، دست از پا درازتر از ورزشگاه آزادی به خانه برگشتند. هفت سال از آخرین باری که به ورزشگاه آزادی رفته بودم گذشته بود و حالا تب جام ملتهای اروپا و این خیال خام که...
+ ادامه
میباشد غلط نمیباشد!
June 19, 2012
به این فکر میکنم که اگر حضرت سعدی هم ویراستار داشت، چه اتفاقی برای غزلیاتاش میافتاد؟ جز به دیدار توام دیده نمیباشد باز گویی از مهر تو با هر که جهانم کینیست ----- مجال خواب نمیباشدم ز دست خیال در سرای نشاید بر آشنایان بست ----- و گر چنان...
+ ادامه
لينک مطلب | 9:35 AM
در شان خانمها نیست که با آقایان چه کار کنند؟
June 17, 2012
لطفا جای خالی را با کلمه مناسب پر کنید: - سردار بهمن کارگر، معاون اجتماعی ناجا، در حاشیه مراسم افتتاح باشگاه خبرنگاران پلیس و انجمن سینمای پلیس گفت: «به هرحال اختلاط زن و مرد مورد تایید ما نیست. .......... هیجانی است. مردم در هنگام .......... حواسشان جمع نیست. مردان...
+ ادامه
لينک مطلب | 10:25 AM
یک هفته به من فلوکستین میدی؟
June 11, 2012
ریموند کارور یک جایی گفته بود که «هیچ داستانی از آسمان نمیآید»، خودمانیاش لابد میشود اینکه هیچ الهامی در کار نیست، هر داستانی ریشه در یک اتفاق دارد، یا ریشه در یک جمله یا کلمه حتی؛ آخرش حتما ترکیبی خواهد بود از تخیل و تجربه و خواندهها و شنیدهها،...
+ ادامه
Two Soldiers
دو سرباز
یا، بیا دربارهی طعماش حرف بزنیم...
May 15, 2012
But every night me and Pete would go down to Old Man Killegrew's and stand outside his parlor window in the cold and listen to his radio; then we would come back home and lay in the bed and Pete would tell me what it was. That is, he...
+ ادامه
لينک مطلب | 10:51 PM
گفتهها
چند نکتهی خودمانی دربارهی نشرِ اُفق، انتشاراتِ چشمه، عامهپسندهای مُهوع و...
May 8, 2012
نویسندهی مهمان: مهدی یزدانیخُرم اول روزگارِ پر سوءتفاهمی شده؛ روزگاری که یا باید دیگران را بر خود بدانیم یا با خود و شاید بههمین دلیل باشد که این کلمات را قلمی میکنم مگر روشنگرِ دو سه دغدغهای باشد که این روزها دور و بَرَم هستند و بدم نمیآید با...
+ ادامه
نظرها (25) |
لينک مطلب | 8:22 PM
در ستایش دروغ، نشر چشمه، نشر افق، روزنامه شرق و چیزهای دیگر
May 6, 2012
یک) یادم نیست در هفتهنامهی شهروند امروز بود یا مجلهای دیگر، پروندهای جمع شده بود دربارهی دروغ؛ یک طرف ماجرا نظرات فقهایی که بر حرام مطلق بودن دروغ اصرار داشتند منتشر شده بود و طرف دیگر، دیدگاهی که معتقد بود در شرایطی خاص، با در نظر گرفتن منافع یک...
+ ادامه
یک خبر + توضیح نشر افق
April 30, 2012
ظاهرا روز گذشته مسئولان نشر افق تصمیم گرفتهاند تا اطلاع ثانوی از نویسندگانی که به طور مستمر با نشر چشمه کار کردهاند یا کتاب اولشان در نشر چشمه منتشر شده، کاری منتشر نکنند. این خبر را شب گذشته امیرحسین خورشیدفر، کارشناس محترم نشر افق، در ای-میلی برای من و...
+ ادامه
نظرها (16) |
لينک مطلب | 1:10 PM
سنگر و قمقمههای خالی (آخرین شماره)
ماهی سیاه کوچولو
April 28, 2012
این آخرین یادداشت ستون سنگر و قمقمه های خالی است. قرار بود این یادداشت امروز، نهم اردیبشهت نود و یک، در صفحه آخر روزنامه اعتماد منتشر شود. یادداشت منتشر شد، اما با جرح و تعدیل بی قاعده و غیر منطقی. به خاطر حساس بودن موضوع، این یادداشت یک بار...
+ ادامه
سنگر و قمقمههای خالی (ده)
شبگرد
April 21, 2012
- نثار روح مرحومه مغفوره، رحم الله من یقراء فاتحه مع الصلوات... پیرمردی که کنارم نشسته، چایش را یک ضرب سر میکشد و مثل خروس بیمحل، صدای عبدالباسط را قطع میکند. نمیشناسماش. مراسم ترحیم همیشه پر است از آدمهای غریبه؛ آدمهایی که مثل مادرمردهها اشک میریزند، گرم در آغوشت...
+ ادامه
لينک مطلب | 8:52 AM
سنگر و قمقمههای خالی (نه)
چند روایت معتبر دربارهی این مردم نازنین
April 7, 2012
یک) چند ماه پیش، هنگام بازدید از پروژه ساخت یک کارخانهی سیمان در شرق کشور و بررسی روند پیشرفت پروژه، به یکی از سیلوهای بتنی ناتمام کارگاه رسیدیم. اجرای دیوارهای بتنی سنتی این سیلو را بعد از کش و قوسها و درگیریهای فراوان، سپرده بودند به یک پیمانکار محلی....
+ ادامه
نظرها (12) |
لينک مطلب | 12:04 AM
زندگی خصوصی
March 28, 2012
اگر داستانی نوشتهاید و دوست دارید نظر یک نفر را دربارهاش بدانید، سادهترین راهاش این است که به طرفتان ای-میل بزنید و از او بپرسید که آیا میتوانید داستانتان را برایش بفرستید یا نه. ممکن است طرف به هر دلیل، مثلا برخورد بد آدمهای قبل از شما، یا حاشیههایی...
+ ادامه
لينک مطلب | 10:22 AM
سنگر و قمقمههای خالی (هشت)
خانه روشنان
March 18, 2012
میگویند بهاریه بنویس، یک بهاریه که ربطی هم به ادبیات داشته باشد. گوش هم نمیکنند که بهاریه نوشتن، حال و حوصله میخواهد، که نسل ما اگر دلش با چیزی نباشد، زیر بارش نمیرود. بالاخره بعضیها از زیر «شنل» گوگول درآمدهاند، بعضیها از «تاریکخانه»ی هدایت؛ داستان نسل ما اما فرق...
+ ادامه
نظرها (14) |
لينک مطلب | 1:03 AM
خوابگرد
March 10, 2012
نترس...نترس...نترس مادر...من اینجام... مامان بزرگ توی گوشم میخواند. تمام روز را گریه کرده بودم. مامان و بابا برگشته بودند تهران. باید بر میگشتند، مثل همیشه که چهارشنبه شب میآمدند و جمعه غروب برمیگشتند. باید میرفتند سر کار. اینبار اما فرق میکرد. موشک خورده بود نزدیک خانهمان. دختر آقای شفقی...
+ ادامه
نظرها (17) |
لينک مطلب | 8:46 AM
سنگر و قمقمههای خالی (پنج)
تنهایی بدون لهجه
February 25, 2012
هر روز به مردن فکر میکنم/ به مریضی، قحطی/ خشونت، تروریسم، جنگ/ به آخرالزمان و همین کمک میکند/ به هیچی فکر نکنم. «راجر مگاف- تو مشغول مردنات بودی- ترجمهی محمدرضا فرزاد- حرفه هنرمند» سه روز از سفرمان مانده بود؛ نشسته بودیم توی رستوران آلمانی نزدیک هتل و منتظر بودیم...
+ ادامه
لينک مطلب | 7:36 AM
و جز آن، باد هواست
February 24, 2012
بهنام خدا سخن از یک نسل، تنها سخن از مجموعهای از آثار منتشر شده در بازهای از زمان نیست. سخن از ساختاری تعاملی میان اندیشههای یک جمع است. سخن از گفتوگو و افزودن به داشتههای جمعیست. تنها چیزی که همهی ما را تا به امروز به این اندک دستآوردمان...
+ ادامه
لينک مطلب | 6:30 PM
ما نویسنده هستیم؟
February 18, 2012
این یادداشت قرار بود امروز، بیست و نهم بهمن ماه، در صفحهی آخر روزنامه اعتماد و در ستون «سنگر و قمقمههای خالی» منتشر شود؛ اما خب، به تشخیص مدیر مسئول محترم روزنامه، جناب آقای حضرتی، کل یادداشت حذف شد. ----------------------------------- وقتی به این چند کلمه فکر میکنم، به عنوان...
+ ادامه
نظرها (17) |
لينک مطلب | 12:05 AM
بیا دربارهاش حرف بزنیم
January 4, 2012
من آدم خاطره بازی هستم. گاهی به سرم میزند و میروم سراغ ای-میلهای قدیمی، یکی یکی میخوانمشان و گم میشوم در روزهایی که تمام شدهاند؛ بعضی وقتها یادداشتها و خطخطیهای اول کتابهای کتابخانهام را بیشتر از خود کتابها دوست دارم و عاشق زیر و رو کردن عکسهای قدیمیام. شاید...
+ ادامه
نظرها (12) |
لينک مطلب | 12:16 AM
حالا هی بگو چرا تو فلان تعزیه سرباز انگلیسی بوده
December 6, 2011
یک معلم دینی داشتیم تو دبیرستان، میگفت انگلیسیها برای این میگویند عدد سیزده نحس است که حضرت علی سیزدهم رجب به دنیا آمده. اینها همه نقشه است برای ضعیف کردن ایمان ما....
+ ادامه
لينک مطلب | 1:35 PM
ساعت فراموشی
November 1, 2011
رضا یزدانی و گروهاش حالا در آلبوم «ساعت فراموشی» به مرزهای راک ایرانی خوب نزدیک شدهاند؛ ترانههای قابل قبول، تنظیمهای گاه درخشان و یکی دو عاشقانهی ناب و خاص رضا یزدانی، از جدیدترین آلبوم رضا یزدانی، مجموعهای دوستداشتنی ساختهاند. «ساعت فراموشی» را بخرید و به دیگران هم پیشنهادش کنید...
+ ادامه
زندگی جای دیگری است
October 16, 2011
توی سرم پر است از ماجرا، تصویر و رنگ. به هند بروید، اگر دنبال ماجرایید، اگر از قدم زدن در خیابانهای شلوغ و شنیدن داستان آدمهای آرام و مهربان لذت میبرید و اگر میخواهید چیزهایی را تجربه کنید که در هیچ سفر دیگری تکرار نمیشوند. عکس: قلعهی آمر- جیپور....
+ ادامه
لينک مطلب | 11:06 PM
مرگبازی چهارم
August 13, 2011
- یادداشت کوتاه اما سراسر لطف فرشته نوبخت به بهانهی چاپ چهارم کتاب. - سایت نشر چشمه....
+ ادامه
لينک مطلب | 7:41 PM
شهروند دیروز، شهروند امروز
July 1, 2011
چند روزی است که حرف از انتشار دوبارهی (؟) هفتهنامهی «شهروند امروز» است؛ آنگونه که گفتهاند و نوشتهاند و جار زدهاند، این بار بدون محمد قوچانی و به سردبیری رضا خجسته رحیمی. چیزی که این وسط - به گمان من، آگاهانه - نادیده گرفته میشود اما، این است که...
+ ادامه
نظرها (12) |
لينک مطلب | 2:05 PM
ادبیات ما
June 8, 2011
فکر میکنم هیچچیز مثل این عکس نمیتواند اتفاقی را که در ادبیات ما افتاده است نشان دهد؛ داستان آدمهایی که گرچه ممکن است گاهی، به بهانهای و در ظاهر، زیر یک سقف جمع شوند، اما انگار خارج از حلقهی خودشان نه کسی را میبینند و نه صدایی را میشوند....
+ ادامه
لينک مطلب | 10:55 PM
خاطرات خیس!
April 4, 2011
من مهدکودک میرفتم، مثل همهی بچههایی که پدر و مادرهایشان کار میکردند و دلشان هم نمیخواست که بچههایشان زیر دست مادربزرگها بزرگ شوند. از آن روزها اما - از سالهای 64/65 - چیز زیادی یادم نمانده، جز یک دعوای خیلی خیلی جدی با پسر یکی از معلمهای مهد (...
+ ادامه
لينک مطلب | 11:43 PM
مردی برای تمام فصول
March 29, 2011
چند روزی است که بحث بر سر روزنامهی تازه تاسیسی که گفته میشود وابسته به آقای رحیممشایی و همفکران اوست بالا گرفته. من کاری به دعوایی که راه افتاده و استدلال دو طرف دعوا ندارم؛ دروغ چرا، با این نگاهی که همه چیز را سیاسی میداند و این روزها...
+ ادامه
لينک مطلب | 11:46 AM
گوست داگ
March 28, 2011
طریقت سامورایی استوار بر مرگ است. آنگاه که باید بین مرگ و زندگی یکی را انتخاب کنی، بیدرنگ مرگ را برگزین. دشوار نیست؛ مصمم باش و پیش رو. اینکه بگوییم مردن بدون رسیدن به هدف خود مرگی بیارزش است راهی است سبکسرانه برای پیچیده کردن موضوع. آن هنگام که...
+ ادامه
لينک مطلب | 4:15 PM
Grey's Anatomy
March 2, 2011
At the end of the day, when it comes down to it, all we really want is to be close to somebody. So this thing, where we all keep our distance and pretend not to care about each other, is usually a load of bull. So we pick and...
+ ادامه
لينک مطلب | 11:09 PM
بیا دربارهی طعماش حرف بزنیم
February 21, 2011
میان کتابهایی که در سال 1388 منتشر شدهاند، رمان و مجموعه داستان خوب و خواندنی کم نیست؛ اما وقتی قرار باشد از «محبوبیت»، «لذت» و «شور و شوق و هیجان» حرف بزنیم، خب باید بگویم که گزینههای زیادی باقی نمیمانند. کتابهای محبوب من به ترتیب، رمان «شب ممکن» محمد...
+ ادامه
لينک مطلب | 11:59 PM
گاهی به آسمان نگاه کن
February 10, 2011
«آسمان» هفتهنامهی خوبی نیست، یا بهتر است بگویم بعد از دوشماره، هنوز مجلهی خوبی نشده است؛ نامنظم منتشر میشود، بعضی صفحاتاش را پیش از این در مجلات دیگر دیدهایم (رونوشت به پوریا عالمی و بزرگمهر حسینپور) و از همه مهمتر اینکه سرگردان است ظاهرا و هنوز نمیداند که قرار...
+ ادامه
لينک مطلب | 7:06 PM
شب بهخير و موفق باشيد
January 16, 2011
نمیدانم تا امروز وقت کردهاید و حوصله داشتهاید نگاهی به جزوهی «زمزمههای رنگی»، که ظاهرا اولین محصول «اندیشکده راهبردی جنگ نرم» است و چند روزی ست در فضای مجازی منتشر شده و آدمهای حقیقی را نشانه گرفته، بیندازید یا نه؛ یک «کار تحقیقاتی» که خلاصهاش در ظاهر چیزی جز...
+ ادامه
حاشیهها متن را خوردهاند
November 6, 2010
برای حسن محمودی... 21 اسفند سال گذشته و ساعتی قبل از انتشار نام برندگان نهمین دورهی جایزهی گلشیری، دوست نازنینی زنگ زد و خبر داد که داوران دورهی نهم، «مرگبازی» من و «آویشن قشنگ نیست» حامد اسماعیلیون را برندهی مشترک عنوان بهترین مجموعه داستان اول سال 1387 معرفی کردهاند....
+ ادامه
اتاق یخزده
September 30, 2010
از بعضی ملودیها و ریتمهای آشنا و از «پیکان» که بگذریم، «ساعت 25 شب» نه - آنطور که بر پوسترها و استندهای این آلبوم نوشته شده - «یک اتفاق تازه» که یک اتفاق خوب، دوستداشتنی و کمنظیر در موسیقی بعد از انقلاب است؛ ترکیب رضا یزدانی، چند ترانهی جاندار،...
+ ادامه
نظرها (17) |
لينک مطلب | 12:14 PM
هیچکس مثل تو مال اینجا نیست
August 2, 2010
آدم دائم حس میکند توی این دنیا تنهاست و بقیه با هم لیلی و مجنوناند، اما واقعا اینطور نیست. عموما آدمها خیلی همدیگر را دوست ندارند. در مورد دوستان هم همینطور است. گاهی وقتها توی رختخواب دراز میکشم و سعی میکنم بفهمم واقعا کدام دوستانم برایم اهمیت دارند و...
+ ادامه
لينک مطلب | 9:19 PM
«آقا»ی ما گلشیری است!
July 23, 2010
گپ و گفت دوستانهی من و سینا حشمدار دربارهی مرگبازی، روزنامهنگاری، نویسندگان جوان و تیم ملی فوتبال آرژانتین (!) در دومین شمارهی مجلهی اینترنتی ادبیات ما منتشر شده است. بچههای ادبیات ما جز انتشار نقد کتاب، داستان و شعر، امکان دانلود مجلات گردون را هم فراهم کردهاند. شعار غریب...
+ ادامه
نظرها (10) |
لينک مطلب | 1:09 PM
نامهی 86 نویسنده و روزنامهنگار فرهنگی به دادستان تهران دربارهی وضعیت جواد ماهزاده
June 15, 2010
به نام خداوند بخشنده مهربان جناب آقای جعفری دولتآبادی دادستان محترم تهران با سلام و احترام به استحضار میرساند، آقای جواد ماهزاده، منتقد ادبی و نویسنده جوان کشورمان که از 29 مهرماه سال گذشته و در پی حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری بازداشت شده است، علیرغم صدور حکم...
+ ادامه
لينک مطلب | 4:20 PM
روشنانیم ما
June 5, 2010
ای کور ِ نیزن آیا موج از آن همه راه که به دریا برد از آن همه سرود پیامی آورد جز تختهپارهای که به شنها نشسته تلخ؟ و نیزن با نغمههای نایاش میخواند: - «آه ای الههی دریا برگرد!» بخشی از شعر «آینه»ی هوشنگ گلشیری- مجلهی خوشه، شمارهی 49،...
+ ادامه
لينک مطلب | 12:11 PM
خداحافظ تا نمیدانم چهوقت...
June 3, 2010
دیشب شانس آن را داشتم که مهمان خانم کیخایی و گروهشان در نمایش «یک دقیقه سکوت» باشم؛ خانم کیخایی لطف کرده و تعدادی از بلیتهای هر شب اجرایشان را برای اهل ادبیات کنار گذاشته بودند؛ یکی از این بلیتها هم سهم دیشب من شد. قبلا هم گفتهام، من منتقد...
+ ادامه
لينک مطلب | 10:42 AM
در حاشیهی این روزها
May 17, 2010
«عنصر معنوی جرم» اصطلاحی است رایج میان وکلا و قضات و ترکیبی متداول در جلسات بازپرسی و دادرسی؛ اصلی که بیارتباط با «نیت» و «قصد» متهم نیست و آنها که در پی «قضاوت»اند پیش از صدور حکم آن را نیز بررسی میکنند. عنصر معنوی جرم همان چیزی است که...
+ ادامه
لينک مطلب | 12:54 AM
نمایشگاه بیست و سوم
May 9, 2010
نمیدانم اشکال از تهویهی شبستان اصلی مصلا است یا آنچه بعضیها میخورند و میپوشند، اما هرچه هست، میزان آلایندههای هوای نمایشگاه بیستوسوم بسیار بالاتر از حد مجاز است و پیشنهاد میکنم بیماران قلبی و کودکان از حضور در نمایشگاه - خاصه در ساعتهای پر رفت و آمد - خودداری...
+ ادامه
نظرها (11) |
لينک مطلب | 10:06 PM
اعشاریهای وبلاگستان متحد شوید
May 6, 2010
چند روزی بود که میخواستم دربارهی ماجرای معرفی «محبوبترین» کتاب داستانی سال به انتخاب «گروهی» از وبلاگنویسان چیزی بنویسم، اما هربار پشیمان میشدم. اشکال کار اینجا بود که وقتی میبینی حال و هوای وبلاگستان عجیب «صفر و یکی» شده، محافظهکاریات گل میکند و فکر میکنی که طبیعی است در...
+ ادامه
لينک مطلب | 12:49 AM
جایزهی نهم
April 30, 2010
مراسم پایانی نهمین دورهی جایزهی هوشنگ گلشیری سرانجام بعدازظهر امروز برگزار شد و من شانس آن را داشتم که لوح تقدیر و تندیس بنیاد گلشیری را از نویسندهی خوشکلام و دوستداشتنی، علیاشرف درویشیان، بگیرم؛ آقای درویشیان گفت:«امیدوارم به سرنوشت من دچار نشوید»... متن لوح تقدیر اینگونه است: داستاننویس گرامی...
+ ادامه
نظرها (21) |
لينک مطلب | 9:00 PM
مرد خندان
January 29, 2010
فردا عروسی صفحات ادبی روزنامههاست، از پنجشنبه وقت داشتهاند چرندیاتشان را بنویسند؛ ستونها و باکسهای کلیشهای پای اسمهای بزرگ ردیف میشوند تا مخاطب بفهمد که آقای سلینجر آدم بزرگی بوده است. یکی از هولدن خواهد نوشت، یک نفر صفحهاش را با اسم و تاریخ انتشار کتابهای سلینجر پر میکند،...
+ ادامه
لينک مطلب | 7:02 PM
که رفت عمر و هنوزم دماغ پر زهواست
January 7, 2010
نمیدانم از بیکاری است یا بیماری، نشستهام به مرور این دو سال و بخشی از آنچه بر ادبیات و اهلش گذشته است. نامهای پای این نامه را میشمارم و بعد فکر میکنم به فاصلهی میان بیستوشش و شصتوهشت، به فاصلهی میان بیستوشش و پنجاه و به فاصلهی میان بیستوشش...
+ ادامه
نظرها (10) |
لينک مطلب | 11:55 PM
فعلا عنوان ندارد
April 25, 2009
فرض کنید وبلاگنویس هستید، از آنها که با نام حقیقی -و نه نام مستعار- مینویسند، ممکن است سابقه روزنامهنگاری یا... هم داشته باشید، به فرهنگ وهنر علاقه دارید و یادداشتهای وبلاگتان هم یا به این حوزهها مربوط میشوند یا [...]نالههای بیپایان روزانهتان هستند، البته طبیعی است از آنجا که نسبتی...
+ ادامه
نظرها (20) |
لينک مطلب | 4:30 PM
که از سوال ملولیم و از جواب خجل
March 12, 2009
سال تمام شد اما تکلیف جایزهی منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی هنوز مشخص نشده است، خدا را شکر توی وبلاگستان هم کسی پی ماجرا را نمیگیرد؛ جان عزیزتان اگر خبری- چیزی دارید به ما هم بگویید سرکار نمانیم! - عنوان از حافظ است....
+ ادامه
لينک مطلب | 8:49 PM
دربارهی دروغ
January 25, 2009
در اسلام دروغ مصلحتآمیز مجاز دانسته شده است. مثلا اگر كسی بخواهد به ناحق فرد بیگناهی را به قتل برساند و آن فرد در جایی مخفی شده باشد كه شما از آن اطلاع دارید، در این صورت میتوانید آن را انكار كنید و به دروغ بگویید كه من از...
+ ادامه
لينک مطلب | 8:27 PM
یکی این پایین تو را دوست دارد
December 3, 2008
بالاخره منتشر شد، چاپ دوم مرگبازی......
+ ادامه
لينک مطلب | 12:13 PM
فعلا شرح ندارد!
November 17, 2008
خودکشی مرد آلمانی ۱۶ قربانی گرفت اقدام به خودكشی مرد آلمانی موجب مرگ همسایه اش شد. گزارش پایگاه اطلاعرسانی پلیس به نقل از خبرگزاری «رویتر» حاکی است، یک مرد 58 ساله آلمانی با اقدام به خودكشی با استفاده از گاز موجب انفجار و مرگ یكی از همسایگانش و زخمیشدن 15...
+ ادامه
لينک مطلب | 11:07 PM
دست تاریک، دست روشن
October 26, 2008
نمیفهمم، چرا وقتی نویسنده، شاعر یا روزنامهنگاری با صداوسیما یا روزنامههای وابسته و نزدیک به دولت همکاری میکند، یا جایزه و بورسیهای دولتی را میپذیرد، میشود هنرمند دولتی و وابسته و مجیزگو، اما همکاری با رادیوها و رسانههای دیگر کشورها، پذیرفتن اصول حرفهای آنها و استفاده از فرصتهای مطالعاتی و...
+ ادامه
لينک مطلب | 11:52 PM
بزرگراههای تنهایی
October 19, 2008
«یه شاخه نیلوفر» برای من که امیدوار بودم ترانهها و ملودیهای اولین آلبوم رسمی و مجاز محسن چاووشی جنس دیگری داشته باشند، «آلبوم» دوست داشتنیای نیست، انتظار چیزی جز این را میکشیدم و از تکرار این همه آه و ناله و اصرار بر این سبک اجرا هم سر در...
+ ادامه
لينک مطلب | 8:53 PM
در حاشیهی آدمی به اسم فرهاد جعفری!
September 27, 2008
شما میتوانید باور نکنید، شاید هم حق داشته باشید، اما آن آدمی که من چهار ساعت و نیم پای حرفش نشستم و در یکی از کافیشاپهای مشهد پابهپایش گفتم و شنیدم، نه خودشیفته بود و نه غیرقابل تحمل. البته بعضی «ظرافتهای» مشهدیها را دارد و در بعضی چیزها هم اختلاف...
+ ادامه
نظرها (28) |
لينک مطلب | 2:17 AM
و خداوند همهی ریاکاران را به راه راست هدایت کناد!
September 16, 2008
نوشتن کسب و کار من نیست، سرنوشت من است. خوب میدانم که چه کم دارم و کجای دنیا ایستادهام و برای کوچک نماندن باید از کجا بگذرم. دنبال مدعی و «شاخ» نباشید اینجا، پیدا نمیکنید! لذتی اگر هست برای منِ تازه از راه رسیده، از همین نوشتن مدام و لگد...
+ ادامه
لينک مطلب | 12:28 AM
همینجوری! (اپیزود سوم)
September 10, 2008
۱. من بوم از شماها بیشتره. ( من حس بویاییام از شما قویتره) ۲. امروز غذا ندارم، مجبورم یک کمپوت عدس بخرم. ۳. این مهر بوی تبرک میده. (بوی تربت...) ۴. گردنم درد میکنه، امشب حتما باید برم حموم و آب جوش تگری بگیرم روش. ۵. پوست شیرینی رو دور...
+ ادامه
لينک مطلب | 9:06 PM
با خودت چه کار کردی مرد...
July 18, 2008
خسرو شکیبایی مرد، تمام شد، دیگر نیست. خودمان را گول میزنیم که چه؟ آخر چرا هیچکس نمیفهمد که خاطرهی آدمها به هیچکاری نمیآید، که این خاطرات لعنتی کپی برابر اصل نمیشوند، جای خالی آدمها را پر نمیکنند، حرف نمیزنند، گریه نمیکنند، از پلههای سن خانهی سینما یا تالار وحدت...
+ ادامه
لينک مطلب | 4:57 PM
وای به روزی که بگندد نمک
July 4, 2008
و باز سوال اساسی این است که اگر فیلمنامهنویس «مرگ تدریجی یک رویا» کسی جز علیرضا محمودی -روزنامهنگار خوشنام و همسر مینا اکبری- بود، دوستان روشنفکر، روزنامهنگار و وبلاگنویس -که متاسفانه یا خوشبختانه میانشان داستاننویس هم زیاد است و همین چند ماه پیش از لباس زیر نویسندگان یک کار طنز...
+ ادامه
لينک مطلب | 10:59 AM
آدم بزرگها دنبال چه هستند؟
July 3, 2008
من از سیاست «آدم بزرگ»های روزنامهی «کارگزاران» بیخبرم، اما با این رویهای که گروه کارگری روزنامه در پیش گرفته، با این یادداشتها و گزارشهای خاص و پاسخهای تند و تیز( اینجا و اینجا را ببینید) به «جوابیه»های وزارت کار - که ادبیاتشان بیشتر آدم را یاد کلکلهای شفاهی و وبلاگی...
+ ادامه
تظاهرات پشت دیوارهای جانپناه + پینوشت
June 27, 2008
اینکه آدم شهامت نداشته و ترساش را بخواهد پشت کلیگوییهایی اینچنینی پنهان کند چیز خوبی نیست؛ فایدهای هم ندارد، بیشتر به آدمی می ماند که از ترس سربازهای توی کوچه، پشت جانپناه بامی پنهان شده و شعار میدهد. آقای مصلح عزیز، اگر «کافه پیانو» را نخواندهاید که هیچ- این چند...
+ ادامه
لينک مطلب | 1:37 PM
یک گوشه ی پاک و پر نور
June 14, 2008
نوشتن از سیدرضا شکراللهی و خوابگردش برای من که چند سالی است او را میشناسم و گمان میکنم در این سالها با او رفاقت کردهام، یا دستکم دوست دارم اینطور باشد، نه فقط سخت که چیزی شبیه خودزنی است. اصولا آدم اگر سرش به جایی نخورده باشد و قرصهایش را...
+ ادامه
لينک مطلب | 9:43 PM
نیستی که دم به دم سنگی بیندازی...
June 5, 2008
همه چیز مرا به یاد او میاندازد اما بیشترین دردم مال زمانی است که یک تکههایی از کارهایش را میخوانم. وگرنه هرلحظه هست. حالا اینکه من شروع زندگی بدون او را داشته باشم مهم نیست. یعنی بقالی که بار اول میروی یا میوهفروشی یا خیابانها که با هم رفته بودیم،...
+ ادامه
لينک مطلب | 12:02 AM
هیچ داستانی از آسمان نمیآید
May 25, 2008
مجموعه داستان «مرگبازی» از اول آبان ۸۶ در ادارهی کتاب وزارت ارشاد است، اما متاسفانه پیگیریهای من و ناشر تا امروز به نتیجهای نرسیده است. ظاهرا پس از بررسیهای مقدماتی، یک ماه است که کتاب را برای صدور رای نهایی به یکی از سرگروههای ادارهی کتاب سپردهاند و با توجه...
+ ادامه
نظرها (13) |
لينک مطلب | 9:59 PM
آمین!
May 17, 2008
نمیدانم چرا، اما این بالا و پایین پریدن بعضی دوستان نویسنده و روزنامهنگار را که میبینم، این اشتیاق عجیب برای رسیدن به خبری از حضور «خالد حسینی» در ایران و این ناز و غمزهی کارگزار و مدیر برنامههای خالد حسینی و آنها که قرار است در ایران میزبان آقای نویسنده...
+ ادامه
لينک مطلب | 12:01 AM
بازنگری دعوای قدیمی
May 1, 2008
سیدرضا میرکریمی آدم مهم و تاثیرگذاری است در سینمای ایران، نه فقط به این دلیل که کارگردان موفق و صاحب سبکی است و نه به خاطر فیلمهایش؛ در جامعهای که کم پیش میآید مدیران فرهنگی و دولتمرداناش به هنرمندان اعتماد کنند، آدمهایی مثل میرکریمی، که آزادترند و اجازه دارند نزدیکتر...
+ ادامه
لينک مطلب | 9:06 AM
روزانه
April 22, 2008
اول) یک دوست نه چندان محترم رمز عبور آیدی جی-میل من را کش رفته و چند روزی به نامهها سرک کشیده و ای-میلهای جدید را هم پاک کرده است؛ اما از آنجا که آدم خیلی باهوشی نبوده، ماجرا را با یک اشتباه ساده لو داده و حالا به قول مسوولان...
+ ادامه
لينک مطلب | 8:19 PM
تهوع + پینوشت
April 6, 2008
جان همان «پارتنر»هایتان، هر کاری دوست دارید بکنید اما دغدغههای پایینتنهای و پشتک واروزدنهای توی اتاقخواب و کرک و پشم جاهای دیدنی و نادیدنیتان را به جریان روشنفکری، حقوق زنان و مبارزه با جامعهی مردسالار ربط ندهید که حالم را بههم میزند. خیلی ممنونم، اتاقخواب عالی مزدحم! پی نوشت(نوشته شده...
+ ادامه
لينک مطلب | 10:07 PM
فقط برای چند لحظه!
February 10, 2008
نشسته رو به دوربین و با بغضی تقلبی میگوید: «خدایا، فقط برای چند لحظه درد و رنج جانبازان شیمیایی را به ما ببخش تا ما هم از عشقبازی آنها با تو با خبر بشویم...» تبر هم گردنش را نمیزند....
+ ادامه
لينک مطلب | 10:21 PM
قصهی ناتمام ماندهها
February 7, 2008
در پاسخ به دعوت خانم ریاحی عزیز: 1. فکر میکنم قبلا هم چیزکی دربارهی «مسیح بازمصلوب» کازانتزاکیس و ارادتام به این کتاب نوشتهام. مسیح بازمصلوب برای من یک کربلای چهار به تمام معنی است (نمیدانم چرا مدتی است تلویزیون گیر داده است به نمایش مستندهایی دربارهی جنگ، اما به هرحال...
+ ادامه
همینجوری! (اپیزود دوم)
October 23, 2007
خستهام و گیج، خسته از این روزها و گیج از کار آدمهایی که شاید هیچوقت نتوانم درکشان کنم. بدم نمیآمد حالا که به لطف خدا همه چیز دارد شبیه قسمت آخر سریالهای ایرانی ویژهی ماه رمضان میشود، چند روزی فاصله بگیرم از این همه روزمرگی و کاری به کار کسی...
+ ادامه
نظرها (14) |
لينک مطلب | 10:55 PM
برای آنها که خیال میکنند مرکز جهاناند
October 5, 2007
به گمانم حالا که دو سال و چند ماه از انتشار «نوشتن با دوربین» گذشته و همهی آنهایی که باید کتاب را خواندهاند و دربارهاش چیزی نوشتهاند و سر و صدای همهی آنهایی که به حرفهای گلستان معترض بودند هم خوابیده است، میشود جور دیگری به این کتاب نگاه...
+ ادامه
لينک مطلب | 1:48 PM
چرا روشنفکر ایرانی باید گاهی بندری برقصد؟
September 28, 2007
آدم، برخلاف اساطیر یونانی، در فرهنگ و باورهای سامی گناهکار است و رانده شده و شایستهی عتاب و سرزنش؛ بهشتاش را به یک هوس فروخته و حالا باید تا ابد -شما کلمهی بهتری برای لحظهای که هیچکس نمیداند کی از راه میرسد سراغ دارید؟- زندانی محصول گناهش، دنیا، باشد و...
+ ادامه
نظرها (16) |
لينک مطلب | 7:06 PM
گر حکم شود که مست گیرند...
August 8, 2007
دوستی من و مجتبا هنوز جوان است و سه- چهار سالش بیشتر نیست؛ از آن دوستیها که درست یادت نیست کی و چگونه شروع شدهاند اما تا دلت بخواهد خاطراتت را خطخطی کردهاند. در تمام این سالها مجتبا، برای من که فقط یکبار او را دیدهام و بیشتر از خودش...
+ ادامه
لينک مطلب | 9:31 PM
سرزمین هیچکس
June 1, 2007
فعلا افتادهام روی دور ایرانگردی، بد هم نیست، حداقل میفهمم واقعا کجا دارم زندگی میکنم و کسی به یادم میآورد که این چند نفر دور و برم همهی ایران نیستند. مشهد را ندیده بودم، اما تا دلتان بخواهد از مشهدی جماعت رودست خورده بودم و آنها هم به تلافی، پولهای...
+ ادامه
نظرها (12) |
لينک مطلب | 7:43 PM
کوتاه دربارهی نامجو، ما و گالیوریسم دهه شصتی!
May 10, 2007
آدمهای عجیبی هستیم ما لیلی. راستش بعضی وقتها خودم هم نمیفهمم که چه مرگمان است؛ خودمان را به کوچهی علی چپ زدهایم، متوهم شدهایم یا اصلا نمیدانیم که چقدر «فقیر»ایم. شدهایم یک مشت دهه شصتیِ فقیرِ مدعی که نه درست کتاب خواندهایم و نه درست فیلم دیدهایم و نه درست...
+ ادامه
نظرها (25) |
لينک مطلب | 9:00 PM
امتحان نهایی
April 23, 2007
نمیدانم یادتان هست یا نه، که تحقیق و تفحص مجلس هفتم از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دورهی خاتمی به کجا رسید و چه چیزها که دربارهی ادبیات و سینما نگفتند؛ و باز یادتان هست که واکنش گسترده و هماهنگ اهالی سینما به این گزارش چه نتیجهای داشت و حرکت...
+ ادامه
لينک مطلب | 12:25 AM
شب به خیر فرمانده
April 21, 2007
به گمانم همین سال گذشته بود. وزیر ارشاد مقابل احمد نجفی نشسته بود و قرار بود به مناسبت هفتهی دولت از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و فعالیتهایش بگوید. صفار هرندی در آن برنامه تا توانست به دوربین لبخند زد، به سوالهای معمولی و محافظهکارانهی نجفی در کمال آرامش جواب...
+ ادامه
لينک مطلب | 12:31 AM
با شب شیشهای چه کنیم؟
April 18, 2007
اتفاقی که امشب در برنامهی شب شیشهای افتاد، اگر نگویم بینظیر، به نظرم کم نظیر بود. قبلا (در مرحوم ناتور دات خوابگرد) نوشته بودم که عبور شیشهای را دوست دارم و یکی از معدود برنامههای تلویزیونی که به سلیقهی من نزدیک است و سعی میکنم هرشب دنبالش کنم همین برنامه...
+ ادامه
نظرها (48) |
لينک مطلب | 11:06 PM
همینجوری!
April 10, 2007
لابد برای شما هم پیش آمده، که مثلا یک روز به خودتان بیایید و حس کنید که زمین و زمان به صورت گروهی مشغول معاشقه با شما هستند، هیچ کس در این خرابشده قدر شما را نمیداند و به کارهای درخشانی که برای مردم انجام دادهاید توجه نمیکند، در تمام...
+ ادامه
نظرها (13) |
لينک مطلب | 10:38 PM
یادم باشد...
January 11, 2007
گرچه میدانم در این ملک سنت مرضیه همان در پسله حرف زدن است، یعنی ریا. اما من چون به مخاطبان احترام میگذارم و فکر میکنم با اظهارنظر صریح امکان بده بستان فراهم خواهد آمد و چون نویسندگان را قدر میگذارم از ریا بیزارم، پس با اظهار نظر صریح میخواهم توهم...
+ ادامه
لينک مطلب | 2:05 PM
با تو حرف میزنم، با تو + پینوشت
January 5, 2007
بعضی آدمها فکر میکنند رفاقت بهانهی خوبی است برای خود را به ندیدن و نشنیدن و نفهمیدن و خواب بودن زدن یا بهانه ای برای نوچه بودن و نوچه ماندن و دریوزگی هویت نداشته.ناتور به کسی بدهکار نیست. پدرام رضاییزاده اما برخلاف بعضیها یادش نرفته است که از کجا و...
+ ادامه
همینجوری!
December 7, 2006
از قدیم گفتهاند آب هرچه کثیفتر و تیرهتر و گلآلودتر باشد، تور ماهیگیری بعضیها هم سنگینتر میشود.چند روزی است به این موضوع فکر میکنم که چرا تعداد قابل توجهی از این به اصطلاح مدافعان حقوق زنان که خوشبختانه تعدادشان هم در فضای مجازی کم نیست، دم از تحریم انتخابات میزنند...
+ ادامه
نظرها (16) |
لينک مطلب | 12:00 AM
اعتماد به جای شرق؟
November 20, 2006
راستش همیشه فکر میکردم که شورای تیتر اعتماد با تیترهای متفاوت و آنچنانی و گاهی عامهپسندش، کمی زرد میزند؛ در روزهای بی«شرقی» هم اعتماد ملی معمولا انتخاب اولم بود و نه اعتماد. حالا ولی یکی دو روزی است که تعدادی از بچههای تحریریه شرق(ظاهرا فرهنگ و هنریها تعدادشان بیشتر است)...
+ ادامه
یک دختر از جان این زندگی چه میخواهد؟
November 17, 2006
گاهی وقتها به ازدواج فکر میکنم و به همهی چیزهایی که به دنبالش عوض میشوند. به مرزهایی که از بین میروند، به تنهایی و سکوتی که دیگر وجود ندارد و به آدمهایی که به خاطر ازدواج حاضرند تن به هر کاری بدهند. فکر میکنم به رویاهایی که ممکن است دیگر...
+ ادامه
نظرها (22) |
لينک مطلب | 12:00 AM
لطفا دیگران را به اشتباه نیاندازید!
September 21, 2006
من از href="http://nikray.blogfa.com/post-145.aspx">نیکرای کوثر چیز زیادی نمیدانم. نمیدانم اطلاعاتش از موسیقی در چه حدی است و چقدر سعی میکند در وبلاگش مستند و دقیق بنویسد. به علاقهی نیکرای کوثر به موسیقی اما نمیشود شک کرد، این را آرشیو وبلاگش میگوید و یادداشتهایی که نوشته است. شاید به همین دلیل است...
+ ادامه
نظرها (17) |
لينک مطلب | 12:00 AM
غم نان و فاحشگی هنر
September 5, 2006
حالا که بازار دزدی و شارلاتانیسم در مطبوعات گرم گرم است و هرروز شاهد شاهکار تازهای از این به ظاهر روزنامه نگاران پرمدعا هستیم که اگر پایش بیافتد خدا را هم بنده نیستند و ادعا میکنند که در مرکز جهان ایستادهاند ، حالا که بعضیها آن قدر مخاطبشان را ابله...
+ ادامه
نظرها (19) |
لينک مطلب | 12:00 AM
فقط چند ثانیه
August 22, 2006
شاید یادتان مانده باشد که توی آخرین قسمت تریلوژی Matrix وقتی نیو و ترینیتی میخواهند به شهر ماشینها برسند و با هجوم محافظین شهر روبرو میشوند و دیگر کاری هم از نیو ساخته نیست، نیو از ترینیتی میخواهد که سفینه را بالا و به سمت ابرها(یادتان هست که ابرها چرا...
+ ادامه
گوسفندها و آدمها
August 17, 2006
معلوم نیست این عبارت «دخترهای مانتو چینچینی صندل پوش» را چه کسی ساخته است؛ من اما اولین بار وقتی لیلی نیکونظر قرار بود دربارهی «پنهان» هانکه در وبلاگش بنویسد و به جایش گیر داد به همین مانتو چینچینیهای صندل پوش، فهمیدم که ای آقا، کجای کاری، یک عبارت ساختهاند به...
+ ادامه
نظرها (33) |
لينک مطلب | 12:00 AM
چند پیشنهاد نهچندان ارزان
May 6, 2006
خودم هم نمیدانم دیروز چه اتفاقی افتاد که سر از نمایشگاه کتاب درآوردم. احتمالا باید بگذارم به حساب جنونی که بعضی روزها یقهام را میگیرد. قرار نیست از صف طولانی طرفداران همبرگر و سیبزمینی یا بچه های توی کالسکه و واکر و تراکم بیش از اندازه غرفهها و آدمهای داخلشان...
+ ادامه
فعلا برنامهای نداریم!
April 24, 2006
سردار طلایی که دیشب به شبکه پنج رفته بود و در برنامهای زنده سعی داشت برخوردهای اخیر نیروی انتظامی -و البته برخوردهای آتی- با بدحجابی و زنان و مردان خیابانی را قانونی جلوه دهد، در جواب این جمله مجری برنامه که : « ایران تنها کشوری است که در آن...
+ ادامه
لينک مطلب | 12:00 AM
لطفا روابط عاشقانهتان را به گه نکشید!
April 14, 2006
بعد از خواندن داستان پینوکیو خیلی فکر کردم که دلیل آدم شدن پینوکیو چی بود؟پینوکیو تنها یک خصوصیت بارز داشت: وقتی دروغ میگفت همه متوجه میشدند- دماغش دراز میشد!و حالا:اگر ما انسانها مجبور میشدیم دروغ نگوییم- فقط به این دلیل که وقتی دروغ میگفتیم دیگران میفهمدیدند- شاید میتوانستیم امیدوار باشیم...
+ ادامه
لينک مطلب | 12:00 AM
بدون شرح!
February 23, 2006
خالد مشعل در پاسخ به اين پرسش كه در صورت تعرض احتمالى اسرائيل به ايران چه خواهيد كرد، پاسخ داد: براى شما دعا خواهيم كرد، هراس نداشته باشيد. ايران قادر است با قوت و قدرتمند از خود دفاع كند. امت اسلامى در رويارويى با دشمنان يك پيكر واحد است. در...
+ ادامه
چند کلمه درباره آقای نويسنده
December 11, 2005
چيزی به نام تمام شدن چيزی در اعماق من آغاز می شود * من از شعر – مثل خيلی چيزهای ديگر – چيز زيادی نمی دانم و واکنشم در برابر شعر هميشه حسی بوده است . مثلا اگر بگويم href="http://varteh.persianblog.com/">حامد حبيبی در مجموعه پرسه ( از سری مجموعههای شعر معاصر...
+ ادامه
لينک مطلب | 12:00 AM
ميزگرد ادبيات داستانی در وب
June 8, 2004
0pt; DIRECTION: rtl; unicode-bidi: embed; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%"> Tahoma">پنجشنبه همين هفته ( 21 خرداد ماه ) و راس ساعت 4 بعد از ظهر ، در مركز ايراني مجامع بين المللي ، سالن ارس ، ميزگردي تحت عنوان « ادبيات داستاني در وب » برگزار خواهد شد و متاسفانه...
+ ادامه
لينک مطلب | 12:00 AM
اين يک نقد نيست !
November 1, 2003
راستش را بخواهيد امروز حسابی بی حوصله هستم ( هستيم ) . توضيح در مورد علت و دليل اصليش بماند برای چند روز آينده که بعضی مسايل روشن شد ، اما اگر شما هم بعد از آنکه کلی وقت و هزينه صرف انجام کاری کرديد ، می شنيديد که قرار...
+ ادامه
لينک مطلب | 12:00 AM
ژنرالهايی که فراموش می شوند...
October 24, 2003
اين روزها و بعد از بيانيه ای که داوران پکا صادر کرده اند در گوشه و کنار شاهد واکنشهای بعضا تند و گاه نسنجيده بوده ايم که البته دامن بلاگرها و دنيای مجازی وبلاگها را هم گرفته است . البته بررسی عملکرد هيات داوران پکا در روز پايانی و همچنين...
+ ادامه
لينک مطلب | 12:00 AM
خانم رواني پور ، من هم يك كولي هستم !
August 11, 2003
يك سال پيش بود انگار ، شايد هم كمي بيشتر . مراسم بزرگداشت گلشيري بود و جمعيتي كه به احترامش در فرهنگسراي ارسباران جمع شده بودند . همه بودند ، منوچهر آتشي كه از همكاري چند ساله خود با گلشيري گفت ، منيرو رواني پور – كه براي اولين بار...
+ ادامه
لينک مطلب | 12:00 AM
دو سال و نيم انتظار برای چاپ يک کتاب !
July 16, 2003
نشانه هاي روشنفكران عنوان كتابي است نوشته « ادوارد سعيد » كه با ترجمه آقاي محمد افتخاري در 139 صفحه و با قيمت 1000 تومان از سوي نشر آگه در تيراژ 2200 نسخه منتشر گرديده است . محمد افتخاري از مترجمان و پژوهشگران خوب كشورمان است كه پيش از اين...
+ ادامه
لينک مطلب | 12:00 AM
لينکده
- مغزهای کوچک «ما» زنگ زده؟!
محمدصادق شایسته
- همه در یک کشتی نشستهایم
محمدحسن شهسواری
- رؤیای هوشنگ گلشیری را یکی خسته کرد و دیگری کشت
خوابگرد
- کار نویسندگی و شاعری در این شرایط، نشستن بین دو صندلی است
یونس تراکمه- ایلنا
- ده صبح دوشنبه پنجم تیرماه، خانه هنرمندان
ایلنا
